راه نو

۱۳۸۸ مرداد ۲۸, چهارشنبه

خدا آخرشه!

وقتی حوادث پس از انتخابات را به یاد می آورم و آن چه که بر ما و مردم گذشت، این سوال را از خود می پرسم چه کاری می توانم انجام دهم؟ و چگونه می توانم خود را برای آینده آماده کنم و در عین حال در این جامعه قدری مفید باشم.
هموطنان ما هزینه های بسیاری بابت این کودتا دادند و جان دادند و خانواده هایی به سوگ نشستند و عده ای نیز به زخمی و مجروح شدند. به کدامین گناه نمی دانم. اما حالا می دانم که وقتی این هزینه ها داده شده است، دیگر نمی توان پشت کامپیوتر و اینترنت نشست و مبارزه کرد. باید قدری به خود جرات داد و در تجمع ها حاضر شد یا حداقل به پشت بام رفت و تکبیر گفت و ذهن خود و مردم را نسبت به جفایی که بر ما رفته است، زنده نگاه داشت.
به یاد آوردن صحنه جان دادن ندا و عکس معصوم سهراب که شالی سبز به گردن دارد، کامم را تلخ می کند اما مرا مصمم می کند که ساعت 10 شب به پشت بام بروم و تکبیر بگویم. تکبیری از نهایت وجودم و با صدایی رسا. تنها خدا را بخوانم که او برترین است. در میان تکبیرها معنای مناسبی بر الله اکبر یافته ام. الله اکبر را برای خود ترجمه کردم: خدا آخرشه!

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]



<< صفحهٔ اصلی