راه نو

۱۳۸۸ مهر ۱۸, شنبه

راه سبز امید، روشی برای زندگی بهتر

شبکه های اجتماعی استراتژی میرحسین موسوی برای تقویت و زنده نگه داشتن جنبش سبز ایران است و در بیانیه خود خواسته است که راه سبز امید را زندگی کنیم نه به عنوان یک مبارزه تلقی کنیم بنابراین آنچه در این میان مهم است تبیین روش زندگی کردن است و این که جنبش سبز چه کارهایی می تواند انجام دهد.

روش زندگی کردن باید به همه علاقه مندان و دوستداران جنبش سبز نوید یک روش جدید زندگی کردن را بدهد و از پتانسیل آن بتوان در جهت اصلاح اموری که در زندگی روزمره منجر به ایجاد فضایی بهتر بین شهروندان بشود، استفاده کرد. راه سبز امید نه یک بیانیه که یک نماد و منش زندگی بین همه سبزهاست، آن چنان که در ماه های اخر قبل از پیروزی انقلاب نیز چنان فضایی بین مردم به وجود آمده بود که کسی از نوع دوستی و همدردی و همیاری سایرین دریغ نداشت، در عین این که حکومت را قبول نداشت! راه سبز امید، نوید تثبیت یک منش اخلاقی و انسانی در مقابل فضای دروغ و ننگ و دغلی است که دیگران قصد دارند آن را بر سبزها تحمیل کنند و امید را از آنان بستانند و با سرخوردگی آنان، ادامه کارهای ناصواب خود را تضمین کنند.

در این نوشتار، چند پیشنهاد سبز برای بهتر زیستن و تمرین راه سبز امید طرح می گردد. خیلی از این موارد، اموری است که به طور روزمره همه ما را آزار می دهد و از آن رنج می بریم، باشد که بتوانیم با حمایت و همراهی و یادگیری از هم، این اصول درست را، جهت فراهم کردن فضایی مطلوب تر برای خودمان به کار گیریم.

اول- توجه به اصول اخلاقی: در امور روزمره سعی کنیم که به اصول اخلاقی پایبند باشیم. دروغ مهم ترین عاملی بود که در انتخابات اخیر همه طرفداران سبز را آزرده خاطر کرد و می کند. دروغ مشکلی است که مدت هاست مردمان جامعه را آزار می دهد. می توانیم با تعهد به اصول اخلاقی و اولویت دادن به صداقت و عدم دروغ گویی به هم در شبکه های اجتماعی فضایی بهتر از اعتماد و همدلی و زندگی را بین خود فراهم کنیم.

دوم- احترام به حقوق شهروندی: در کارهای جاری زندگی، فارغ از این که چه کسی رییس جمهور باشد، عدم احترام به حقوق متقابل و شهروندی، نباید به عادت رایج در بین ما تبدیل شود. می توانیم در این روزها، احترام به حقوق هم را تمرین کنیم. رفتار نامناسب در رانندگی را به عنوان یک نماد مورد توجه قرار دهیم و با احترام به قوانین که موجب بهبود فضای رانندگی در خیابان ها و بزرگراه ها شویم. می توانیم با احترام به هم، الگویی سبز در رانندگی ارائه دهیم و فضایی بهتر را حداقل در این خصوص ارائه دهیم.

سوم- نافرمانی مدنی: در دو بند اول در خصوص چگونه بهتر زندگی کردن گفته شد و حال در مقابل کودتاچیان چگونه باید رفتار کرد؟ مدت هاست که رسانه غیرملی هر آن چه خواسته است به خورد مردم داده است و تا جایی که توانسته است حقایق را وارونه جلوه داده است. مهم ترین ابزار برای بی اثر کردن این همه حیله و خدعه، تشویق همه شهروندان به استفاده از شبکه های ماهواره ای است. دسترسی به سایر شبکه های اطلاع رسانی و ... می تواند به همه کمک کند تا از فضای انحصاری موجود خارج شوند و به سطح دیگری از اخبار دست یابند. برای نافرمانی مدنی می توانیم همه مردم و شهروندان را تشویق به استفاده از ماهواره ها کنیم. این راه حل نه برای کوتاه مدت که روشی برای دراز مدت است. دانستن حق مردم است!

۱۳۸۸ مهر ۳, جمعه

نخبگان چه چیزی را باید بگویند؟

در جلسه دیدار خبرگان رهبری با رهبر، ایشان اعلام کردند که نخبگان و بزرگان باید حرف هایی را بگویند. منتها سوال این است که کدام بزرگان باید چه چیزی را بگویند؟ فرض کنیم که بزرگان جناح حامی احمدی نژاد قرار است حرف هایی را بزنند، اما آن ها چه چیزی را باید بگویند. آن ها که در این مدت 100 روزه هر آن چه خواسته اند به زبان آورده اند و رسانه غیرملی نیز تا جایی که توانسته است، از آن ها حمایت کرده است و اخبار مربوط به آن ها را پوشش داده است. حجم گفته های بزرگان جناح حامی در این مدت آن قدر بوده است که شاید به نوعی باید گفت که بهتر است درخواست از آن ها این باشد که چیزی را نگویند. هنوز گفته های فرمانده سپاه که علیه سران اصلاحات سخن گفت یا احمدی نژاد که طرفداران رقیب را خس و خاشاک نامید در این مدت فراموش نشده است. پس گزینه سخن گفتن جناحی که رهبر نیز حامی آن است منتفی است.
حال فرض دوم را در نظر بگیریم که نخبگان اصلاحات باید حرف هایی را بزنند، و محتوای حرف های آن ها چه باید باشد که رهبر هم از آن ها راضی باشد. در این مدت صد روز که طرفداران اصلاحات در معرض سخت ترین حملات بوده اند و به دلیل نداشتن رسانه و حملات رقیب بیشتر مجبور بوده اند تا از خود دفاع کنند. حتی این دفاع ها و گفته ها نیز از سوی رقیب تحمل نشده است و کار تا جایی پیش رفته است که حتی شورای عالی امنیت ملی، ابلاغ کرد که روزنامه ها مجاز به پوشش اخبار مربوط به موسوی و کروبی نیستند. پس با این تفاسیر، اگر قرار بوده که آن ها حرفی را هم بزنند با بیشترین سانسور و حمله مواجه هستند، پس آن ها چه چیزی را باید بگویند؟ یا به عبارتی آن ها تا به حال چه چیزی را باید می گفتند که ابراز نکرده اند و حالا از آن ها انتظار می رود که سخن بگویند؟
مهم ترین موضوعی که تا به حال سران اصلاحات از آن ها انتظار می رفته و نگفته اند شاید این مورد بوده است که آن ها هنوز احمدی نژاد را به عنوان رییس جمهور منتخب مردم به رسمیت نشناخته اند و مسوولان امر بر این پندارند که اگر این ریاست جمهوری پذیرفته می شد، مشکلات پس از انتخابات کمتر می شد و اعتراضات به این شکل پدیدار نمی شد.
اما به فرض اگر موسوی و کروبی نتیجه انتخابات را بپذیرند مانند آن چه رضایی انجام داد، آیا باز هم تنش ها کمتر خواهد شد؟ یا با این حجم از تخریب که علیه این افراد و هوادارانشان در این مدت انجام شده است آیا این انتظار به جایی است؟ اگر خود را به جای موسوی و کروبی بگذاریم باید ببینیم که در ازای این پذیرش چه چیزهایی را به دست می آورند. با پذیرش نتیجه اعلام شده انتخابات، این دو خواهند توانست رضایت رهبر را به دست آورند و در مقابل:

- حداقل 14 میلیون هوادار دارند که آن ها را به خیانت متهم خواهند کرد،

- حداقل خون 70 نفر ریخته شده است،

- صدا و سیما از این پس ان ها را متهم خواهند کرد که به دلیل هیچ و پوچ به این بحران دامن زده اند و احتمالا به همین دلیل کیفر خواستی علیه آن ها تنظیم خواهد شد،

- تعداد زیادی از سران اصلاحات در زندان هستند، و تحت فشار مجبور به اعتراف در دادگاه شده اند که در جدید تفسیر علیه خودشان قابل استناد است و حداقل مجازات چند سال زندان در انتظار آنان است

- و ...

در یک جمع بندی کلی چنین می توان نتیجه گرفت که آنچه نخبگان باید بگویند آنهم نخبگان اصلاح طلب اذعان به رسمیت شناختن احمدی نژاد به عنوان رییس جمهور است و منتظر عقوبت بقیه کارهای خود نیز باشند و به عبارت دیگر در این سخنان از آن ها خواسته شده است که خود را در برابر خواست رهبری تسلیم کنند.

۱۳۸۸ مهر ۲, پنجشنبه

موضوع هولوکاست

در هر سال به طور متوسط 200 ميليارد دلار گردش پول کشور است ( 80ميليارد دلار فروش نفت, 30 ميليارد دلار صادرات غير نفتی و 90 ميليارد دلار واردات کالا به کشور). طبق قوانين کشور تمام اين معاملات از طريق سيستم بانکی ايران بايد صورت پذيرد و حق­العمل اين خدمات حداقل پنج درصد است. يعنی بانکهای ايرانی می­بايست ساليانه 10 ميليارد دلار (معادل ده هزار ميليارد تومان), در آمد داشته باشند. در اثر شاهکار بی­نظير رئيس جمهور غير قانونی و طرح موضوع هولوکاست و تحريمهای متعاقب آن, به دليل قطع ارتباطات بانکی, سيستم بانکی ايران به طور کامل از اين در آمد محروم شده است. حالا سوال اينست که اين پول به جيب چه کسی میرود؟ بسياری از مديران وزارت اطلاعات و سرداران سپاه طی چهار سال گذشته شرکتهايی را در مالزی, دبی, قبرس, ترکيه, اوکراين, قطر و………تاسيس نموده­اند که عمدتا کار واسطه­گری نقل­و انتقال ارز و کالا را انجام میدهند وسهم بسيار عمده­ايی از ده هزار ميليارد تومان فوق­الذکر را به جيب می­زنند. لذا طی چهار سال گذشته حدود چهل هزار ميليارد تومان را درو کرده­اند و تازه اين در حالی­است که فرض غلط سلامت معاملات با طرف­های خارجی را پذيرا باشيم. زيرا غالباٌ اين شرکتهای واسطه­ای با تبانی با بخش تجاری شرکتهای خارجی و سوق دادن خريدار کالا به سمت کانال انحصاری اين شرکتهای واسطه­ای, کالا را با قيمت بيش از سه برابر وارد کشور مینمايند و نيمی از سود کلان (بيش از دو برابر قيمت واقعی کالا) به عنوان رشوه به جيب بخش تجاری آن شرکت خارجی میرود ونيم دگر را در جيب خود می­گذارند. اکثر اين افراد از دوستان و ياران رئيس جمهور غير قانونی می­باشند. حالا متوجه شديد که چه کسانی از طرح موضوع هولوکاست و باد در شيپور دفاع از حقوق ملت فلسطين انداختن سود می­برند؟

۱۳۸۸ شهریور ۳۰, دوشنبه

با ۴۵ هزار پایگاه بسیج چه کنیم؟

این مطلب یک جواب روشن دارد. برای دوای درد بسیج باید همه سبزها بسیج شوند و عضو بسیج شوند! عضویت در بسیج شرط خاصی ندارد و هر فردی می تواند با حداقل شرایط در آن عضو شود. از سوی دیگر حکومت نیز به دنبال توسعه بسیج و صرف بودجه برای آن است. به این صورت حالا که خیلی بودجه ها به صورت عادی نصیب ما نمی شود، با عضویت در بسیج هم از امکانات و بودجه آن استفاده می کنیم و هم آن را استحاله می کنیم.

دستگيري فرزندان اصلاح طلب

در هفته گذشته تعدادي از فرزندان اعضاي مشاركت مانند محسن ميردامادي، احمد شيرزاد و محمد نعيمي‌پور بازداشت شدند. در كنار اين ها تعدادي از افرادي كه در رسانه‌ها و سايت‌هاي اصلاح طلب كار مي‌كردند نيز بازداشت شدند. در عين حال از گوشه و كنار خبرهايي مبني بر مذاكره و مصالحه و نرمش از سوي جناح مقابل شنيده شد كه اين حرف‌ها در مقابل دستگيري‌ها متناقض است.
پس از انتخابات بحث‌انگيز رياست جمهوري دهم، سايت‌ها و روزنامه‌هاي اصلاح طلب با سانسور شديد مواجه شدند و عملا امكانات رسانه‌‌اي اين جناح از بين رفت و از طرفي اگر موسوي و كروبي خود مستقيما قصد داشتند كه هر پيامي را مانند راهپيمايي و نافرماني مدني را به اطلاع هواداران خود برسانند، هزينه‌هاي زيادي بر آن‌ها تحميل مي‌شد. بنابراين دو سايت
جرس و موج سبز آزادي از سوي هواداران راه افتاد و مسووليت انتقال پيام را از رهبري سبزها به بدنه را به عهده گرفت. اين دو سايت در عين اطلاع رساني، وظيفه توليد محتوا را نيز تا به حال عهده داشته‌اند و الحق هم به خوبي در اين فضاي سانسور و اختناق توانسته‌اند كار كنند.
جناح اقتدارگرا در اين مدت سعي كرده است با محدود كردن ارتباطات مانند پيامك، شبكه‌هاي ماهواره‌اي، اينترنت و ... تلاش كند تا اطلاع رساني را محدود كند، حتي تا جايي پيش رفته است كه به روزنامه‌ها ابلاغ كرده است خبري در مورد كروبي و موسوي منتشر نكنند. در اين مدت هم سعي زيادي شده است تا اين سايت‌ها از كار بيفتند يا مسوولان آن‌ها را دستگير كنند. اولين سايت كه از دور خارج شد، سايت نوروز بود كه با افشاگري ر خصوص قبرهاي مخفي مشكلات زيادي براي اقتدارگرايان ايجاد كرد اما اقتدارگرايان با تيم سايبري خود توانستند اين سايت را از كار بيندازند. اما اين تيم سايبري هنوز نتوانسته است كه دو سايت موج سبز آزادي و جرس را از دور خارج كند و در اين مدت هم تلاش كرده است كه تا جايي كه مي‌تواند اين سايت ها را از كار بيندازد و اگر نتوانست دست‌اندركاران سايت را شناسايي كند كه عملا اين موضوع هم به بن‌بست خورده است. حال به سوال اول برگرديم كه چرا فرزندان اصلاح‌طلبان بازداشت شده‌اند؟ پاسخ در اين است كه به نظر نمي‌رسد اين فرزندان به دليل فشار بر پدران دستگير شده‌اند. چون اگر قرار بود در اين مدت چيزي گير آقايان بيايد تابحال به دست آمده بود. از سوي ديگر به دليل اين كه اين فرزندان را با خبرنگاران و اصحاب رسانه و سايت اصلاح‌طلب دستگير كرده‌اند، به نظر نمي‌رسد كه موضوع به دليل فشارها باشد و قصد آن‌ها، پيدا كردن مسوولان سايت‌هاي سبز است. چون حدس اقتدارگرايان اين است كه عطف به سوابق كارهاي قبلي اين فرزندان، سرنخ اين سايت‌هاي سبز در اختيار آن‌هاست و با بازجويي و اعترافات آن‌ها مي‌توان به راز سايت‌هاي سبز پي برد!

۱۳۸۸ شهریور ۲۳, دوشنبه

کودتا در مدارس تهران

روز شنبه هفته جاری مدیران مدارس مناطق تهران را به جلساتی جداگانه دعوت کرده اند و به صورت عتاب آمیز، معلمان را دلیل اصلی حضور دانش آموزان در راهپیمایی های پس از انتخابات دانسته اند و گفته اند که آموزه های معلمان موجب شده است که دانش آموزان از نظر فکری به انحراف کشیده شوند.
بر همین اساس اعلام شده است که از این پس مسولان حراست مناطق به صورت رندوم با دانش آموزان هر مدرسه و کلاس تماس خواهند گرفت و از آن ها در مورد بحث های سیاسی در سر کلاس پرس و جو خواهند کرد و اگر معلمی دست از پا خطا کرده باشد، سر و کارش با حراست آموزش پرورش و سپس وزارت اطلاعات خواهد بود.
در همین راستا به معلمان علوم انسانی مانند دینی، قران، علوم اجتماعی و ... تذکر داده شده است که فقط باید در چارچوب مطالب کتاب درسی تدریس نمایند و هر حرفی که خارج از کتاب از آن ها شنیده شود، مدیریت مدرسه موظف است ظرف ده روز معلم جایگزین به جای وی معرفی کرده و معلم خطاکار را به اداره معرفی کنند. در کلیه بررسی ها، حراست مناطق آموزش و پرورش اختیار تام خواهند داشت.

وزیر نیروی دولت دهم

اصلی ترین وزیر نیروی پیشنهادی دولت دهم در ابتدا دکتر علی آبادی، معاون برق وزارت نیرو در دولت نهم بود. وی از زمان انتصاب به سمت معاونت به جای دکتر احمدیان رفتار معقول و منطقی و علمی در پیش گرفت و بدون تغییر مدیران وزارت نیرو در حوزه برق کار خود را پیش برد و به نظر می رسید که گزینه توانمندی برای وزارت نیرو باشد. اما چرا به جای دکتر علی آبادی، محمد علی آبادی -پسر عموی و پدر ورزش ایران- برای وزارت نیرو معرفی شد؟ تنها یک دلیل ساده برای این عدم انتصاب دکتر علی آبادی در وزارت وجود داشت. دستگاه های امنیتی و اطلاعاتی گزارش داده بود که پسر دکتر در راهپیمایی های پس از انتخابات حضور داشته و به موسوی نیز رای داده است و به همین دلیل وی کفایت لازم برای پست وزارت را ندارد. یعنی نه تنها خود وزیر باید ذوب در ا.ن. باشد بلکه لازم است که خانواده وی نیز در ایشان ذوب باشند.
نکته: در محافلی نیز شنیده می شد که محمد علی آبادی قرار است در صورت وزارت در نظر دارد که تیمی را از سازمان تربیت بدنی همراه خود به وزارت نیرو بیاورد. از جمله مهمترین گزینه های وی، انتصاب محمد مایلی کهن به مدیرعاملی شرکت مپنا بود.

۱۳۸۸ شهریور ۱۴, شنبه

ایده نماز عید فطر

حالا که حکومت نمی خواهد اجازه دهد تا برنامه شب های احیا در حرم امام برگزار شود، برای نماز روز عید فطر پیشنهاد می شود که جنبش راه سبز در روز عيد سعید فطر به قم برود و نماز عید فطر را به امامت یکی از مراجع که از جنبش حمایت کرده اند، اقامه کند. این کار علاوه بر این که این امکان را می دهد که پیام راه سبز به قم منتقل شود، حمایت از مراجع را هم به همراه خواهد داشت و کمک می کند تا سبزها بتوانند تجمعی دیگر داشته باشند. برای رفتن به قم هم کار زیاد سخت نیست. چند نقطه در تهران را مشخص کنیم تا هر کسی که خودرو دارد به ان جا برود و اعضای جنبش را با خود به قم ببرد یا این که به ترمینال جنوب یا غرب برویم و از آن جا به قم راهی شويم. مدت این سفر حداکثر 1ساعت و نیم است و با اقامه نماز و برگشت به تهران تا پیش از ظهر در منزل خواهیم بود. منتها تجمعی با شکوه را برگزار کرده ایم و حماسه ای بزرگ را رقم زده ایم. از جناب میر حسین هم بخواهیم در این حرکت با ما همراهی کند. برای او هم سفر استانی است و تجدید عهدی با علما و مراجع قم.

۱۳۸۸ شهریور ۱۱, چهارشنبه

خواندن اين مصاحبه مرا مجاب كرد كه به يقين كودتايي در انتخابات 88 شده است نه تقلب. هر چه بوده بايد دانست كه جريان رقيب برد و باختش را در ا.ن مي ديده و چنان خود را به او گره زده بود كه حيات و ممات رهبري و ولايت فقيه را در گرو پيروزي در اين انتخابات مي ديده است و تلاش كرده است به هر قيمتي شده اجازه ندهد كه پيروز اين انتخابات فردي جز ا.ن باشد.
به راستي كه كودتاچيان چه زيبا خود را رسوا مي كنند. زنهار كه روزي پرده برافتد!

۱۳۸۸ مرداد ۳۰, جمعه

طرحی نو

با شروع مسابقات فوتبال، قرار بود جنبش سبز در استادیوم ها حضور یابد و صدای جنبش را از این طریق به گوش همگان برساند. در همه جا هم تبلیغ زیادی برای این کار شده بود. در بالاترین صدها نفر نوشته بودند و مردم را به شرکت در مسابقه فوتبال استقلال- فولاد به عنوان اولین بازی دارای تماشاگر تهران دعوت کرده بودند. حتی شعارهایی هم ساخته بودند که انصافا جالب بود. -احمدی کله پا میشه، خدا میدونه حقشه، به لطفا یزدان و بچه ها، احمدی کله پا میشه، احمدی کله پا میشه- جناب سازگارا در نطق های روزانه اش، جنبش سبز را به حضور فراگیر در استادیوم ها فراخوانده بود و گفته بود که چگونه ابزار وجود کنند و مثلا پیام جنبش سبز برای این بازی تشویق علی کریمی به دلیل استفاده از مچ بند سبز بود.
آنچه که از حضور مردم در استادیوم ها دیدیم جالب بود.
بازی پرسپولیس (دو بازی): تقریبا هر بازی 10 هزار نفر
بازی استقلال در استادیوم آزادی: 35 هزار نفر
این آمار نشان می دهد که اتفاقاتی افتاده است و عدم استقبال از بازی ها چند فرضیه را متصور می کند:
1- سایت بالاترین و پیام های سازگارا حداقل، مخاطب را در بین جنبش سبز دارند که حاضر نیستند قدری برای آنچه می شنوند مایه بگذارند. به نوعی می توان گفت، اعضای جنبش سبز سازگارا و بالاترین را به عنوان رهبر خود قبول ندارند.
2- جنبش سبز از فرهیختگان است و حاضر نیست در محیط لمپنی استادیوم حاضر شود.
3- جنبش سبز سرد شده و دیگر حال و حوصله حضور ندارد.
4- حضور در استادیومها کار سختی است و اگر استادیوم داخل شهر بود احتمالا مردم سبز بیشتری در استادیوم حاضر می شدند.
5- مردم با فوتبال قهر کرده اند و به دنبال روش های دیگری از اعتراض هستند.
6- هزینه های حضور در فعالیت های اعتراضی زیاد شده و مردمان سبز ترجیح می دهند در اینترنت اعتراض کنند.

برای فرضیه های فوق می توان شاهدهای مختلفی آورد. اما هیچ یک به تنهایی تحلیل درستی نخواهد بود. چیزی که در این مدت پس از انتخابات فهمیده ام، تغییر رفتار غریبی است که کسی از آن اطلاع ندارد و هنوز ناشناخته است. مثلا در حالی که اوضاع کاری اکثر صنوف کسب و کار در بازار راکد شده است و کسی تمایلی به خرید ندارد، اوضاع صنایع غذایی خیلی خوب شده است و پس از انتخابات رشد چشمگیری داشته است. خصوصا کسب و کار تولید کنندگان فرآورده های گوشتی (مانند سوسیس و کالباس) رشد کرده است. آماری هم که از فست فودی ها دریافت می شود، موید همین موضوع است به طوری که همه را در تحلیل بازار گیج کرده است.
تحلیل یک بخش از بازار کسب و کار چندان صحیح نیست اما می توان گفت اتفاقات دیگری در لایه های مختلف جامعه در حال وقوع است.
مثلا جمعیتی که آخر هفته در مسیر چالوس تردد می کنند، همگی سبز هستند و به نوعی انتصاب خود را به سبز بودن، برای دیگران و به دور از چشم پلیس ابراز می کنند. جماعت چالوس رو، همان طبقه متوسط است که بخشی از رفتارش را در این مسیر نشان می دهد. خلاصه کنم. برای فهمیدن تغییرات، زمان لازم داریم و با اتفاقات مهیب پس از انتخابات، یک دوره تکوین در جامعه شروع شده است. باید منتظر ماند و دید.